زمان جاری : جمعه 22 تیر 1403 - 7:11 بعد از ظهر
نام کاربری : پسورد : یا عضویت | رمز عبور را فراموش کردم



تصویر : https://rozup.ir/up/javanir/Pictures/ijtf226krmffl61cagb.jpg
ارسال پاسخ
تعداد بازدید 65
نویسنده پیام
elahe آفلاین


ارسال‌ها : 5
عضویت: 15 /2 /1394


دروگران پگاه

پنجره را به پهنای جهان می گشایم:

جاده تهی است. درخت گرانبار شب است.

نمی لرزد ، آب از رفتن خسته است : تو نیستی ، نوسان نیست

تو نیستی ، و تپیدن گردابی است

تو نیستی ، و غریو رودها گویا نیست ، و دره ها ناخواناست

می آیی :‌ شب از چهره ها بر می خیزد ، راز از هستی می پرد

می روی : چمن تاریک می شود ، جوشش چشمه می کشند

چشمانت را می بندی : ابهام به علف می پیچد

سیمای تو می وزد ، و آب بیدار می شود

می گذری ، و آیینه نفس می کشد

جاده تهی است. تو باز نخواهی گشت ، و چشم به راه تو نیست

پگاه ، دروگران از جاده ی روبرو سر می رسند: رسیدگی خوشه هایم را به رویا دیده اند.


امضای کاربر :
سه شنبه 15 اردیبهشت 1394 - 11:35
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
ارسال پاسخ
پرش به انجمن :

theme designed for MyBB | RTL by javan